مرساناجونمرساناجون، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات پرنسس مرسانا از روز تولد تا ..........

شب قبل از عاشورا محرم 94

 مامانی رفتیم خونه عمه مامانی که نذری هر سال چند تا دیگ بزرگ آش کشک میپزن . برای اولین بار بردمت . تا عمه تو رو دید سریع اسفن دود کرد و سیاهی ذغال زیر یکی از دیگ های آش و گرفتو بعد از خنک شدن به پیشونیت مالید . برای رفع چشم نظر . ...
8 دی 1394

واکسن چهارماهگی

    94/7/28 امروز صبح عشق کوچولوم واکسن چهارماهگیشو زد . قدش 70 -وزنش 8800 و دور سرش 42 بود .  عزیزم مثل همیشه اروم و بی صدا بود فقط یه کوچولو موقع زدن امپول گریه کرد . عاشششششششششششششششقتم عشقکم  ...
8 دی 1394

همایش شیرخواران حسینی محرم مهر 94

           صبح روز همایش شیرخواران حسینی لباسی رو که مشهد به نیت همین روز برای عشقم گرفتم و تنش پوشیدم و با خاله فاطمه و مادر جون رفتیم مصلی امام خمینی ساری برای همایش . دختر من خیلی ناز شده بود حتی ازدوربین صدا و سیما هم ازش عکس اختصاصی گرفتن.  مرسانای نازم ایشالله حضرت علی اصغرو امام حسین همیشه پشت و پناه تو باشن و تو زندگیت سرلوحه . عزیزم امروز خیلی روز به یادماندنی برای من و تو عشقم بود . همیشه یادت باشه سرلوحه قراردادن زنگی ایمه اطهار میتونه انرپی مثبت فراوانی رو تو تمام مراحل زندگیت بهت هدیه کنه گل نازم . ...
8 دی 1394

مشهدی مرسانا

 امروز دوشنبه 20 مهر 94 تصمیم گرفتی عشق کوچولومونو ببریم به پابوس آقا امام رضا .  البته خیلی بهتر بود که با هواپیما میرفتی ولی چون متاسفانه پنج شنبه اول محرم بود کلا صندلی ها پر بود و باید از قبل رزرو میکردیم و چون تصمیم یه هویی گرفتی نشد که پرواز کنیم و بالاخره ساعت 7 صبح را افتادی البته مامان من هم همرامون اومد چون اولین تجربه من با نی نی و اولین سفرش بود استرس داشتیم . مرساناجون ناز هم اصلا تو این سفر اذیتمون نکرد به جرات میتونم بگم تا خود آشخانه یه سره خواب بود و تو خواب شیر میخورد . الهی من فدای دختر مظلومم بشم  اینجا بابا امان که ایستادیم و ناهار خوردیم  و اما مرساناجون در حیاط حرم مطهر رضوی  ...
6 دی 1394